عید غدیر مبارک ...

 سلام دوستان عزیز و بزرگوار عید امامت و ولایت رو بهتون تبریک میگم.

یه جمله ی پر بار از ایشون براتون مینویسم .

امیدوارم بتونیم تو زندگی انجامش بدیم.


راه غرور زدایی:

((فرزند ادم را با فخر فروشی چه کار ؟او که در اغاز نطفه ای گندیده و در پایان مرداری بد بوست نه میتواند روزی خویش را فراهم کند  و نه مرگ را از خود دور نماید! )) حکمت 454


امیدوارم عیدی شاد و تو ام با معنویت  داشته باشین.

التماس دعا ...

عید قربان مبارک...


 سلااااام ...





حجاب راه


صدایی در من میپیچد. آیا این صدای توست که از ماورای وجودم مرا می خوانی ؟ شاید جبرئل وحی است که در من فرود آمده به آواز توحید و ذره ذرهام را بسوی تو فرا می خواند ُ تا از دور دست فاصله ها ابراهیموار برخیزم و رستاخیزی بیافرینم !

صدایی در من میپیچد.

آیا تویی که مرا به آزمون بزرگ خویش فرا می خوانی تا خنجر به دست بگیرم و در منای تقرب ُ آرزوهایم را یک یک سر ببرم؟

چندی است کابوس های شیطانیم امان لحظه هایم را گرفته  است. چندی است گستره وجودم جولانگاه هواهای نفسانی ام شده است.

بخوان مرا تا دوباره قیام کنم از خودم.

کابوس هیم را مچاله خواهم کرد: هر چند هاجر عاطفه چنگ بیاندازد بر دامن احساسم ! هر چند اشهای ملتمسانه محبت سد راه شعور شود! هر چند اسماعیل های کوچک و بزرگم طاقتم طاق کنند و کاسه صبرم لبریز !

((حجاب راه خودت هستی از میان برخیز    خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود))

چون غباری برخواهم خاست از میان <<تو>> و<<من>>.

در ازدحام جنون نفس ام را سر میبرم تا به تو برسم.

مرا میپذیری؟

این ذبح کوچک را قبول کن !

مرا بخوان بسوی خود تا در امتحانی بزرگ در هجوم نا شکیبی ها طعم خوش توکل را بچشم.

 و در منای عشق اسماعیل -خودم-را قربانی کن.


 

 


پشت این در... 

صحن دکان غرق در خون بود و دکتندار ، پی در پی

از در تنگ قفس

چنک خون آلود خود را درون می برد

پنجه بر جان یکی زان جمع می افکند و ،

او را با همه فریاد جانسوزش درون می برد

مرغکان را یک به یک میکشت و

در سطلی پر از خون می کرد .

صحن دکان را سراسر رق خون می کرد .

***

بسته بالان قفس

بی خیال ،

بر سر یک (( دانه )) با هم  جنگ و غوغا داشتند !

تا برون آرند چشم یکدیگر را

                   بر سر هم خیز بر می داشتند !

***

گفتم : ای بیچاره انسان !

           حال اینان حال توست !

چنگ بیداد اجل ، در پشت در ،

                دنبال توست !

پشت این در ، داس خونین ، دست اوست

تا گریبان تو آرد به چنگ ،

دست خون آلود او در جست و جوست !

 

بر سر یک لقمه

                 یا یک نکته ، آن هم هیچ و پوچ

این چنین دعوا چرا یی؟

               می توانی بود دوست .  

((فریدون مشیری ))

اللهم عجل لولیک الفرج...

 

آقا بیا ... 

 

ای نسیم صبحدم !

        بی گل نرگس  

             کدامین سو شتابان میروی ؟! 

 

جمعه...! 

      ای دوست بی دوست  

              کمی آهسته تر... 

 

ثانیه ها 

    بدون آقا 

      قدری شکیبایی کنید 

 

*** 

آقا بیا  

که نسیم 

که جمعه ها... 

این گونه بی تو نرود 

چشم ها به راه توست .. 

آقا بیا... 

گفتار نیک ...

هر کس این پنج چیز را نداشته باشد ، از زندگی خود چندان بهره ای نمیبرد: عقل ، دین، شرم و خوش خلقی.  

 

بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد. 

 

آن کس که تو را دوست دارد،تو را از فساد و انحراف نهی میکند و آن کس که تو را دشمن دارد ، تو را  (با ملاحظه کاری خود) مغرور مسازد. 

(( امام حسین ع)) 

  

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

بهترین زنان امت من کسی ایت که نسبت به شوهرش بیشتر ارایش و زینت نماید اما از اجانب و بیگانگان خود را حفظ نماید.  

 

بد ترین شوهران کسی است که بد زبان و بخیل و ناسزاگو باشد و گوشه نشینی و بریدن از اجتماع را دوست داشته  واز ورود مهمان ناراحت گردد و حوصله پذیرایی از مهمان نداشته باشد. 

 

((پیامبر اکرم  ص )) 

 

 ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر : 

ای مالک!
((اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی))

  

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ 

 درایت را در ذهن بد اندیش راه نیست. 

 

با دشمن نیز باید مشورت کرد تا پایه های دشمنی او معلوم شود. 

 

انسان همچون رود خانه ایست هر چه عمیق تر باشد آرامتر است . 

 

اگر خدا تو رو لبه ی پرتگاه برد بهش اعتماد کن چون یا تو رو از پشت می گیره یا بهت قدرت پرواز میده. 

 

دکتر علی شریعتی : به سه چیز تکیه نکن دروغ، غرور، عشق چرا که ادم با غرور می تازد با دروغ می بازد با عشق میمیرد. 

 

ارزش زندگی به زندگی کردن است و ارزش نفس کشیدن به عاشق بودن و عاشق ماندن و عاشق رفتن. 

  

 

نردبان این جهان   ما  و   منی   است  

عاقبت   این   نردبان   افتادنی   است 

لاجرم  آن  کس  که  بالا  تر   نشست 

استخوانش سخت تر خواهد شکست 

   

   

 ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

 

هفت نصیحت مولانا 

 

گشاده دست باش،جاری باش، کمک کن،(مثل رود)  

با شفقت و مهربان باش (مثل خورشید) 

اگر کسی اشتباه کرد آن را بپوشان (مثل شب) 

وقتی عصبانی شدی خاموش باش ( مثل مرگ) 

متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک) 

بخشش و عفو داشته باش ( مثل دریا ) 

اگر میخواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش ( مثل اینه) 

 

  

 

 

تا توانی   ساده  و  یک  رنگ   باش       فرش با صد رنگی اش زیر پا افتاده است

 

 تاکی غم آن خورم که دارم یا نه       وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه

پر کن قدح باده که معلوم  نیست      کین دم که فرو برم، برارم یانه ...