عید قربان مبارک...


 سلااااام ...





حجاب راه


صدایی در من میپیچد. آیا این صدای توست که از ماورای وجودم مرا می خوانی ؟ شاید جبرئل وحی است که در من فرود آمده به آواز توحید و ذره ذرهام را بسوی تو فرا می خواند ُ تا از دور دست فاصله ها ابراهیموار برخیزم و رستاخیزی بیافرینم !

صدایی در من میپیچد.

آیا تویی که مرا به آزمون بزرگ خویش فرا می خوانی تا خنجر به دست بگیرم و در منای تقرب ُ آرزوهایم را یک یک سر ببرم؟

چندی است کابوس های شیطانیم امان لحظه هایم را گرفته  است. چندی است گستره وجودم جولانگاه هواهای نفسانی ام شده است.

بخوان مرا تا دوباره قیام کنم از خودم.

کابوس هیم را مچاله خواهم کرد: هر چند هاجر عاطفه چنگ بیاندازد بر دامن احساسم ! هر چند اشهای ملتمسانه محبت سد راه شعور شود! هر چند اسماعیل های کوچک و بزرگم طاقتم طاق کنند و کاسه صبرم لبریز !

((حجاب راه خودت هستی از میان برخیز    خوشا کسی که در این راه بیحجاب رود))

چون غباری برخواهم خاست از میان <<تو>> و<<من>>.

در ازدحام جنون نفس ام را سر میبرم تا به تو برسم.

مرا میپذیری؟

این ذبح کوچک را قبول کن !

مرا بخوان بسوی خود تا در امتحانی بزرگ در هجوم نا شکیبی ها طعم خوش توکل را بچشم.

 و در منای عشق اسماعیل -خودم-را قربانی کن.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد