عید غدیر مبارک

سلام

عرض ادب و احترام فراوان

عید غدیر خم رو به شما عزیزان و بزرگواران تبریک میگم


در خانه دل نوشته با خط جلــی       کـایـن خـانـه بـنـاشـد بـه تـولــای علـــی

در داخل این خانه چو نیکو نگری       هم مهر محمد است و هم عشق علی


هفته دفاع مقدس گرامی باد


هر چند همچو گل همه بر باد رفته اند

هرگز گمان مدار که از یاد رفته اند
اینان نه آن گل اند که گویی در این بهار
از یاد رفته اند چو بر باد رفته اند
اینان نه آهویند که گویی دریغ و حیف
در چنگ ظالمانه صیاد رفته اند
جای دریغ نیست بر ایشان که این گروه
با عزم آهنین و دل شاد رفته اند
« استاد » گفته بود که با جان و دل به پیش
اینان بنا به گفته استاد رفته اند
سرباز آهنین نبرد نهایی اند
پولاد زیست کرده و پولاد رفته اند
در راه پی گذاری کاخ جهان نو
بر جا نهاده پایه و بنیاد رفته اند
در راه آفرینش باغی پر از شکوه
بی خس و خار و آفت و اضداد رفته اند
« پیروز باد ملت ما، انقلاب ما»
گویان، به رغم دشمن جلاد رفته اند
« کوبنده باد جنبش خلاق رنجبر»
برگوش عالمی زده فریاد رفته اند
بر باد رفته نیز نبایست گفتشان
در قلب ما نهاده بسی یاد رفته اند
مهدی اخوان ثالث

قران

سلام

عرض ادب و احترام

همانطور که میدونیمما یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر داریم و خاتم انبیا پیامبر اکرم ص هستن.

هر یک از پیامبران ما برای هدایت مردم زمان خود راهی را پیش گرفتند و دارای آیتی بودند.

هر یک از پیامبران الهی نشانه و بینه داشتند که نشان میداد از جانب خدا امده اند و ادعایی راستین دارند.

مهمترین معجزه ی پیامبر اکرم ص قران کریم هست که بر خلاف کتب اسمانی دیگر پس از گذشت سالیان دراز تحریف نشده .

اگر این معجزه از نوع کتاب نبود نمیتوانست اینگونه شاهدی بر نبوت ایشان باشد.

چرا که قران کریم به عنوان معزه ی رسول خدا دارای ویژگی هایی ست که ان را از بقیه کتب و اعجاز متمایز میکند.

اولین و اشکارا ترین جنبه ی اعجاز قران کریم نشانه های لفظی و ظاهری ست:

فصاحت و بلاغت قران کریم در ابتدای نزول ان مورد توجه همه گان قرار گرفت ،حتی مخالفان که بعضی ها شان شب هنگام پنهانی قران خواندن ائمه را ناظر بودند.

زیبایی ها لفظی وساختار موزون و متوازن برخورداری از کلمان و جملات منسجم و اختصار و بسیاری از ویژگی های هنرمندانه.

این ویژگی ها را در سوره های بلند که در زمان طولانی نازل شده اند نیز مشهود است به گونه ای که نمی توان جای هیچ یک از کلمات را تغییر داد .

به عنوان نمونه ای کوتاه و مشهود ایه بسم الله الرحمن الرحیم  که با ارمشی خاص ادا میشود.

ادامه دارد...

تو بمان و دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان با دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

میروم تا که به صاحبنظری بازرسم

محرم ما نبود دیده‌ی کوته نظران

دل چون آینه‌ی اهل صفا می‌شکنند

که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه‌ی شوریده سران

گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

روز قدس

سلام عرض ادب و احترام 

همون طور که می دونید امروز روز قدس هست 

من هم به نوبه ی خودم این روز رو گرامی میدارم 

به قول یکی از مجری های تلویزیونی  تو ایران دو تا راهپیمایی خیلی مهم داریم یکی راهپیمایی 22 بهمن هست و دیگری روز قدس ،کسانی که ادعاتون میشه ملت ایران به خاطر کیک و ساندیس میان تو صحنه امروز رو چی میگین که مردم با زبون روزه جمع شدن تا از قدس و مردم فلسطین حمایت کنن !!!؟؟؟؟؟  

شهید ناهید فاتحی کرجو

 

ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ  می کرد. 

 

با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرارگرفت.

روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابان های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که مأموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال آن دژخیمان فرار کرد. 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیری های ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.  

ناهید علاوه بر همکاری با بسیج وسپاه بیشتر وقتش را به خواندن کتاب های مذهبی و قرآن و انجام فعالیت های اجتماعی می گذراند.

اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش می رود و بعد از ساعت ها پرس و جو پیدایش نمی کند. خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او می گشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را می شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند! 

بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم می­کشیم

چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند . گفته بودند آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!.

او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد.

از روز ربوده شدن او یازده ماه می گذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند.

وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی می کرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. زنان سنندجی با دیدن آثار شکنجه بر بدن ناهید و سر شکسته و تراشیده اش، به ماهیت اصلی ضد انقلاب، بیش از بیش پی برده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان پرداختند. 

 

شرایط حاد منطقه در آن سال و خفقان حاکم گروهک­ها بر مردم، فشار زایدالوصفی که به خانواده شهید رفته بود مادر شهید را بر آن داشت به تهران هجرت کند و پیکر شهید ناهید کرجو، شهید مظلوم سنندجی را در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن نماید. 

چند سال بعد، مادر از اندوه فراق ناهید، بیمار شد و از دنیا رفت. 

ملال محبت

ملال  محبت

گاهی گر از ملال محبت برانمت

دوری چنان مکن که به شیون بخوانمت

چون آه من به راه کدورت مرو که اشک

پیک شفاعتی ست که از پی دوانمت

تو گوهر سرشکی و دردانهً صفا

مژگان فشانمت که به دامن نشانمت

سرو بلند من که به دادم نمی رسی

دستم اگر رسید به خدا می رسانمت

پیوند جان جدا شدنی نیست ماه من

تن نیستی که جان دهم و وارهانمت

ماتمسرای عشق به آتش چه می کشی

فردا به خاک سوختگان می کشانمت

دست نوازشی به سر و گوش من بکش

سازی شدم که شور و نوایی بخوانمت

تو ترک آبخورد محبت نمی کنی

این قدر بی حقوق هم ای دل ندانمت

ای غنچه ی گلی که لب از خنده بسته ای

بازآ که چون صبا به دمی بشکافانمت

یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب

تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت

چوپان دشت عشقم و نای غزل به لب

دارم غزال  چشم سیاه می چرانمت

لبخند کن معاوضه با جان شهریار

تا من به شوق این دهم و آن ستانمت